
سعدی Saadi
Biography (scroll down for English version)
سخن سعدی با همۀ واژههای رنگین، کلام معنیٰساز و ترکیبهای ابداعی و نوآورانهاش که از ژرفنای فرهنگ و اندیشۀ سرزمین عرفانپرور ایران الهام گرفته است آنچنان فراتر از زمان و فارغ از قید قرنهاست که هنوز همچون زبان امروز مردم ایران با ذهن همگان آشناست.
معجزه و شگفتی شعر این سخنور نامدار، در بیپیرایگی و روانی توصیفناپذیر آن است که کمتر نیاز به تفسیر دارد و همین ویژگی او را از جمله نامداران سخن فارسی و بیتردید ادبیات جهان ساخته است:
میان ماه من تا ماه گردون / تفاوت از زمین تا آسمان است
زبان سعدی رازگشای نهانیترین لحظههای عاطفی انسان است که با بینش فلسفی و تجربه دراز زندگیاش در آمیخته و کلامی جاودانه پدید آورده است.
در شعر سعدی، بهویژه غزلهای شورافکن یا مهرسرودهای روحنواز وی، صیقل کلمات و چیرگی بر واژهها با دنیای حکمت و اندیشه پیوند دارد که در هر فراز و نشیب آن، شور هستی به اوج میرسد.
تجربهاندوزیهای صبورانهاش، دیدهها و شنیدههای سالهای طولانی او در سرزمینهای ناآشنا که گام به گام پیموده در سرودهها و نوشتههای این متفکر ژرفبین، جلوهای افسونکننده دارند که تاکنون همتایی نداشته است. سعدی عارفی است اندیشمند و نکتهیاب با دنیایی ظرافت و نبوغ که دشوارترین معانی حکمتآمیز و شور زندگی و رازهای دلشیدایی را به زبان شعر و بهویژه غزلهای شگفتآور خود، نثار چشم و دل جویندگان میکند. عشق در کلام سعدی به اوج ملکوتی احساس میرسد، و هر پارهای از غزل او تفسیرکننده جان شیفته اهل معناست. شاید سزاوار باشد گفته شود: سعدی نخستین و یگانه عارف ژرفبینی است که ناگفتههای عاطفی را با کلام و سخن پیوند داده است و جز «حافظ» و «مولانا» و چند تن معدود دیگر از سرایندگان ایرانی که راه و رسم دیگری میپیمایند و شیوهای جداگانه در بیان رمز و راز هستی و شوریدگی دارند، توانسته است نقشی ابدی از احساس و اندیشه را در شعر ارائه دهد.
سعدی عرفان را با زبان عشق تفسیر میکند. اندیشه را در قالب حدیث مردم باز میگوید و از اینرو با وجود راز نکته پنهانی و صدها رنگ خوشنما و آهنگ دلنواز که بر دل غزل خود میتاباند کلامی روشن و چشمهوار و گفت و شنودی آسانیاب و بیهمتا دارد، بدین معنی که گفتهاش با همۀ سادگی رنگ و نوای عامیانه ندارد و سرودههای عاشقانهاش از شکوه عفافآمیز اندیشهای راستین برخوردار است.
شاید در توصیف شعر و کلام سعدی هنوز «سهل و ممتنع» دقیقترین اصطلاح برای معروفی آن باشد، چرا که او توانسته ارزندهترین مفاهیم را در کوتاهترین واژهها بگنجاند و با نیروی خلاق و آفرینندهاش پرتو عشق و شوریدگی را در لفظ الماسگون جلوهگر سازد، اما همنشینی و شناخت سعدی با همۀ سادگی لفظ و زودیابی معنا، نیاز به شکیبایی و راه و رسم ویژهای دارد که قرنهاست فارسی زبانان با آن خو گرفتهاند. به تعبیر دیگر، سعدی را نمیتوان درک کرد و با او همصدا شد مگر اینکه صبورانه هر بیت غزل و سرودهاش را با گوش جان شنید و تنها از این رهگذر است که به شگفتیهای سخن او میتوان راه یافت.
از آنجا که چهره سعدی طی قرنهای متمادی به عنوان شاعر معنی آفرین و غزلسرای شوریده برای همۀ دوستداران ادب و جویندگان معنی آشناست و همۀ شیفتگان بارها از او سخن گفتهاند و رسالهها و کتابهای بیشمار درباره او و زندگانیاش به یادگار مانده است، در این مختصر نیازی به معرفی او نیست و آنچه میخوانید، فقط یادی است از استاد که نویسنده این مقدمه به عنوان رهروی شیفته برعهده داشت تا با این دستاویز ادای دین کند و دیداری است تازه با این غزلسرای سحار و سخنآفرین.
گذشت ۷ قرن حادثه تاریخی، یعنی هفتصد سالی که هر روز آن را از دیدگاه جامعهشناسی میتوان عمری سرشار از اندوه و هنگامهای بنیانبرانداز به شمار آورد و در سراسر قرنهای آن، سقوط ارزشها، تحقیر فضیلتها، نامردمی فرمانروایان جبار و ستمگری ظلمتنشینان متعصب و قشری و ضد اندیشه، دفتر روزگارش را با تباهی و سیاهی رقم زده است، درخشندگی سخن سعدی در چشم ملتی که همواره رنجآزموده و دردهای جانفرسا را تحمل کرده است، نشانهای از وفاداری به بزرگان متفکر این سرزمین است و به گفتۀ دیگر مظهر فرهنگ خواهی و سپاسی است که مردم علیرغم این همه بیداد تاریخی و ستمدیدگی، به شاعر دردآشنای خویش ابراز میدارند.
شاید زمانی نویسندگان تاریخ ادبیات با درک ضرورتها بتوانند راز جاودانگی سعدی را بیابند و بنویسند که چگونه سعدی در برابر توفان عظیم روزگاران، آن سیل بنیانبراندازی که همۀ یادگارهای مدنیت را نابود کرده است، چنین آسیبناپذیر مانده و از فراز قرنها، هنوز زبان وی با جان و روان ایرانیان هماهنگ است. نکتهای که نباید از نظر دور داشت، نقش و اثر زمانه بر آثار ادبی است زیرا گذشت قرنهای متوالی و حادثههای پیاپی و خاصه دگرگونی شرایط زندگی و از همه مهمتر رشد و تکامل زبان که از قانونمندیهای تاریخی است، خواهناخواه دریافت پارهای از کلمات و ترکیبهای هر شاعر و نویسندهای را برای نسلهای آینده دشوار میسازد، چنانکه اکنون آثار بلندآوازهترین سرایندگان و نوابغ ادبیات جهان همچون شکسپیر، گوته، شیللر، دانته و صدها نامآور دیگر ادبیات، با همه ظرافت کلام و قدرتبیان، برای نسل کنونی کشورهای غربی و حتی جوانان دانشگاهی نیاز به تفسیر و توضیح و در بسیاری موارد بازنویسی و نوشتن و تنظیم دوباره دارد.
همین اصل، یعنی سیر تکاملی زبان، گاهی موجب داوریهای سادهانگارانه بعضی از مفسران ادبی و ادبشناسان «غرب آموخته» شده است که بدون توجه به هویت و ویژگیهای زبان فارسی، میکوشند این شیوه تحلیلی را تعمیم بدهند و آشنایی سخن سعدی را با مردم ایران، نشانۀ حرکت آهسته تکامل و رشد زبان فارسی بدانند.
این استدالال را در آنجا که در دفاع از شکسپیر و دانته و صدها نویسنده قرنهای پیشین غربی است و در حقیقت ارزیابی و ستایش از بزرگان ادب جهان به شمار میآید، میتوان با اندکی تردید و احتیاط پذیرفت، اما هنگامی که این شیوه بررسی با آثار زبان فارسی و سعدی سنجیده شود، اگر آن را به «شیفتگی یکسویه» تعبیر نکنیم، باید نشانه بیگانگی آنها را با جوهر و فرهنگ ایران دانست.
شاید رساترین نکته در این باره و پذیراترین پاسخ به این ادعا جملهای باشد که مرحوم محمد علی فروغی در مقدمه گلستان آورده است که: «این ما فارسی زبانان هستیم که قرنهاست به زبان سعدی سخن میگوییم».
بیتردید سعدی در استواری زبان فارسی و غنای شعر ایران، نقشی سازنده داشته است و به راستی نمیتوان گفت، اگر این سرزمین از فیض کلام سعدی محروم مانده بود آیا زبان فارسی وسعت و گستردگی کنونی را داشت یا نه؟ زیرا بسیاری از ضربالمثلها، تکیهکلامها، ظریفهگوییها و ترکیبها و عبارات و بالاخره واژهها و لغات سعدی است که امروز در محاوره مردم و نوشتههای ادبی ایران راه یافته که از نظر تاریخ زبانشناسی پیش از او ناشناخته بوده است. هرچند در این فرصت کوتاه امکان سنجش همهجانبه و پاسخگویی به این فضلنمایی که حاصل تقلید بیگانه است، وجود ندارد و نیز دلایل منطقی بسیاری را میتوان در این زمینه ارائه داد فقط به طرح یک پرسش بسنده میکنیم: که راستی چرا این پیوستگی و آشنایی مردم ما با آثار سرایندگان دیگر مانند خاقانی، انوری و ابن یمین و حتی معدودی از دیگر شاعران که از نظر زمانی به ما نزدیکترند، احساس نمیشود و نسل امروز برای دریافت معنی اشعار بعضی از سرایندگان باید به تفسیرها و فرهنگ لغات زبانشناسان پناه ببرد؟
دانشمند نامدار ایران روانشاد استاد دکتر سید صادق گوهرین در بخشی از مقدمه فاضلانه خویش که در کتاب طیبات سعدی به کوشش شهرخ پیرنیا به چاپ رسیده است، چنین میگوید:
سعدی پس از طی دوران تحصیل که ظاهراً در سال ۶٢١ هجری شروع میشود در حدود سی سال از عمر خود را در سیر و سفر گذراند و در سراسر بلاد اسلامی به سیر و سیاحت پرداخت. در این سفرهای طولانی از بلاد حجاز و شام و لبنان و مصر و آذربایجان و هندوستان و دیگر ممالک آن روزگار دیدن کرد و چنانکه از آثارش برمیآید چندین بار پیاده و سواره برای ادای مراسم حج عازم شهر مقّدس مکّه و مدینه شده است و در این سیر و سفرهای طولانی که ظاهراً تا سال ۶۵۵ به طول انجامیده با بسیاری از بزرگان و علما و عُرَفای زمان ملاقات کرده و از محاضر آنان کسیب فیض نموده است که از آن جملهاند سهروردی و شیخ عبدالقادر گیلانی صاحب تصانیف بسیار در مسائل تصوّف و عرفان و شیخ صفی الدین اردبیلی و نظایر آنان که مراحل سیر و سلوک و مسائل عرفانی را در محاضر آنان فرا گرفته است. در شرح احوالش آوردهاند که در روم با مولانا جلال الدین ملاقات نموده و در هندوستان مهمان امیر خسرو دِهلوی بوده است. او چنانکه در آثار خود آورده است در سفر سومنات هندوستان موفق به شکستن بت مشهور آن سامان شده است. نیز در بیان احوالش آوردهاند که در این سفرها در جهاد با کفّار نیز شرکت کرده است. میگویند پس از سیر و سیاحت بسیار در اقصای عالم، سرانجام حبّ وطن او را به زادگاهش بازگرداند. وی بقیه عمر را در انزوا و طاعت و عبادت و به وجود آوردن آثار بدیعی که در تاریخ ادبیات این مرز و بوم نظیر و مانندش را نمیتوان یافت پرداخته است و برای آنکه پس از آن همه سیر و سیاهتها دست خالی به موطن اصلی خود بازنگردد، کتاب بوستان را که خلاصه تجربیات سی سال سیر و سفر در اقاصی بلاد بوده، به صورت اشعاری سخت فریبا و دلکش ساخته و پرداخته است:
در اقصای عالم بگشتم بسی / به سر بردم ایام با هر کسی
تمتّع زهر گوشهای یافتم / زهر خرمنی خوشهای یافتم
چو پاکان شیراز خاکی نهاد / ندیدم که رحمت بر این خاک باد
[…]
به روز همایون و سال سفید / به تاریخ فرّخ میان دو عید
و ششصد قرون بود پنجاه و پنج / که پر دُرّ شد این نامبردار گنج
ظاهراً سعدی پس از بازگشت به وطن که به همت سیاست مجردانه اتابکان فارس، در آن دوران پرآشوب از امنیت خاصی برخوردار بود، بیشتر اوقات خود را صرف تدوین و تالیف و جمعآوری آثار خود مینمود و به علت قرب و منزلتی که در دستگاه حاکمان زمان داشت و اغلب آثار خود را به نام آنها کرده بود، روزگاری نسبتاً آسوده و مرفه داشت و به همین جهت بیشتر میتوانست به غور و بررسی احوال درونی و بیرونی خویش یا حالات ظاهر و با طن شخصی خود بپردازد. همین امر باعث توجه خاص علما و دانشمندان و عُرَفا و اهل با طن به او شد و در نتیجه اوقات گرانبهایش بیهوده به هدر نمیرفت و صرف عبادات و افادات میشد و ظاهراً این وضع تا آخر عمرش ادامه داشت. بنا به گفتۀ تذکرهنویسان، در سال ۶۹۱ هجری در شهر شیراز بدرود زندگی گفت و در همان شهر مدفون گشت و مزارش از همان زمان زیارتگاه خواص و عوام شد. تذکرهنویسان دوران عمر او را در حدود هشتاد و پنج سال و برخی صد و دوازده سال ذکر کردهاند و به همین جهت در تاریخ تولد او اختلاف کرده برخی آن را سال ۵۷۱ هجری دانستهاند اما بسیاری از آنان همان تاریخ ۶٠۶ را ترجیح داده و آن را صحیحتر دانستهاند، بنابراین مدت عمر او چنانکه ذکر شد بیش از هشتاد و پنج سال نبوده است.
آثار سعدی
آثار منظومش عبارتند از:
یکم – بوستان یا سعدینامه که ذکرش گذشت و تاریخ اتمام آن سال ۶۵۵ هجری قمری بوده است و ظاهراً پیش از بازگشت شاعر عالیقدر به شیراز سمت اختتام پذیرفته و شماره ابیات آن در حدود چهار هزار بیت است که بارها به حلیه طبع آراسته شده است و شامل ده باب میشود که بیشتر دربارۀ مسائل اخلاقی و اجتماعی و دینی سروده شده و هر باب به نام موضوع سروده شده نامیده شده است، از این قرار: ١ – باب عدل، ٢ – باب احسان، ٣ – باب عشق، ۴ – باب تواضع، ۵ – باب رضا، ۶ – باب قناعت، ۷ – باب تربیت، ۸ – باب شکر، ۹ – باب توبه، ١۰ – باب مناجات.
دوم – قصائد عربی که شامل چندین قصیده بلند و کوتاه هست که دلیل بر فصاحت و بلاغت و فضیلت او در آن زبان است.
سوم – قصائد فارسی که شامل مدایح و مراثی عاملان زمان و توصیف طبیعت و امثال آن و اندرز و نصیحت و موعظت و حمد باریتعالی و رسول اکرم و بزرگان دین، مبانی و بیان مطالبی دینی و عرفانی از قبیل توکّل و تنبّه و ذم دنیا و نظایر آنست.
چهارم – ترجیعات، پنجم – مُلمّعات.
ششم – غزلیات که شامل ۱ – طیبّات ۲ – بدایع ۳ – خواتیم ۴ – غزلیات قدیم است.
هفتم – صاحبیه که در مدح صاحب دیوان جوینی ساخته شده است.
هشتم – رباعیات که شامل موضوعات مختلف است.
نهم – مفردات که شامل تک بیتهایی است در موضوعات اخلاقی. در مورد این نابغه و شاعر بی مانند، پژوهشهای متنوع بسیار انجام گرفته است که قطعاً در این مختصر نمیگنجد مانند کلّیات سعدی اثر استاد محمد علی فروغی که یکی از نُسخ قابل اعتماد و کمنظیر در زبان فارسی است. ولی باید اظهار داشت، این کلام فاخر سعدی است که بر شاعر عالیقدر و بزرگ ایران حافظ تاثیر مستقیم گذاشته چنانکه بر امیر خسرو دهلوی، گوته و دانته…
سخن کوتاه: همچنانکه راز شعر حافظ در آهنگ تغییرناپذیر و ایهام شگفتآور درخشان آن نهفته است، رمز جاودانی سخن سعدی در سادهگویی تقلید ناپذیر آن است.
شهرخ پیرنیا
ENGLISH VERSION
Saadi of Shiraz was an esteemed Persian poet, scholar and philosopher born in the city of Shiraz in 1209 or 1210 AD. Saadi’s poetry, with its colourful vocabulary, many layers of meaning, and creative turns of phrase, is inspired by Iran’s deep history of mysticism, which permeates through Persian-speaking culture to this very day. Even after many centuries, Saadi’s words remain intrinsically familiar to the Iranian people, just like the Persian language itself. The marvel of his poetic work is almost indescribable in terms of its boundlessness and spiritual intention; his poetic style has certainly secured him a title as one of the greatest classical poets of Iran, and by extension, the world.
Since Saadi is already familiar to those who take an interest in Persian poetry and culture, this short biography is less of an introductory text, and more of a collection of thoughts and memories pertaining to Saadi, written by one of his enamored disciples who has studied the work of Saadi diligently over many years.
Saadi’s language reveals to us the most private emotional moments of a human being, which he is able to eloquently express thanks to his philosophical insight and rich life experience. In his poetry, especially in his soulful ghazals [‘sonnets’], the mastery of Saadi’s word choice helps the reader feel connected with his world of spiritual knowledge and wisdom, allowing the reader to feel Saadi’s passion for our profound human experience.
It deserves to be said that Saadi is perhaps the first mystic who was able to take previously untold emotional feelings and concepts, and translate them into the written word. Alongwith a select number of other mystic writers, such as Hafez and Rumi, Saadi’s work is special for its ability to express these existential secrets and mysteries.
The worldly experiences of this profound thinker, which have been influenced by long years of hearings and sightings in unfamiliar lands, are passed on piece by piece into his writing, creating an enchanting effect which to this day has not been matched. Saadi can be described as a mystic who introduces difficult interpretations about the meaning and secrets of life in a very clear way to those seeking his truths. In particular, the theme of love is thoroughly explored within Saadi’s work, with every line from his ghazals [‘sonnets’] conveying his passionate thoughts and feelings regarding the meaning of love.
Saadi interpets erfān [‘Sufi mysticism’] using the language of love. He retells these mystic thoughts and ideas in the form of a hadith [‘text of Islamic guidance’] for the everyday person. This means that, despite his frequent use of allegory and double meaning, his words remain bright, playful and easy-to-follow. He expertly manages to keep his work accessible and free-flowing, without it becoming overly colloquial or common. Perhaps the most fitting term for Saadi’s writing style is the phrase سهل و ممتنع sahl-o momtane’ ‘refined simplicity’, used in Persian to describe something that at first glance looks very simple, but contains hidden difficulties making it hard to imitate.
A point which should not be overlooked is the role and effect that the passing of time has upon literary works, especially the changing of living conditions and the evolution of language over the course of several centuries. Willingly or not, this makes it more difficult for future generations to understand all the nuances being made by the Classical poets. This is true for all the world’s most famous literary geniuses, from Shakespeare, Goethe, and Schiller, to Dante and many others. Despite the elegance of their words, for the current generation their work requires interpretation and explanation, and in some cases needs to be rewritten or rearranged to facilitate better understanding today. In the case of Saadi, this has led his language to often be judged simply by literary commentators and scholars of the “learned West” who, without paying attention to the intricacies and characteristics of the Persian language, tend to make over-generalisations about Saadi’s work based on the familiarity of his words to modern Persian-speaking people. They wrongly consider this to be solely due to the slow evolution and growth of the Persian language, which only serves to downplay Saadi’s literary genius. The late Mohammad Ali Foroughi summarises this point nicely in his introduction to the Golestān:
این ما فارسی زبانان هستیم که قرنهاست به زبان سعدی سخن میگوییم.
‘We are the Persian speakers who have been speaking the language of Saadi for centuries.’
Undoubtably Saadi was a key player in stabilising and enriching the Persian language, so much so that if he never put pen to paper, we cannot be sure whether Persian would be spoken to the extent it is today and across the expansive territory that it is today. There are many turns of phrase, proverbs, teachings, expressions, and novel words that are used by contemporary Iranians which are believed by historians to be coined by or attributed to Saadi.
Although we do not have the space here to discuss the many interesting questions brought about by Saadi’s work and the deep connection people feel to it, there is one question which we urge the reader to give attention to:
Why do Persian speakers feel such a close connection to Saadi’s work and subsequently have such ease understanding it, while his contemporaries or even more recent poets do not seem to inspire such a connection? Indeed the work of poets such as Khaqani, Anvari, and Ibn Yamin, who wrote around the same time as Saadi, or even a few decades after Saadi, seems to require more careful deliberation and dictionary study for it to be fully understood.
Regarding Saadi’s time spent travelling and learning, the distinguished professor Seyyed Sadeq Gowharin wrote the following in the introduction to his book Tayyibāt:
(copied below with permission given to this author, Shahrokh Pirnia)
After finishing his studies around the year 1242 AD, Saadi began to spend the next 30 years of his life travelling across the entirety of the Islamic world. During these travels he visited the Arabian peninsula, the Levant, Egypt, Azerbaijan, and India, among other countries. From his work it appears that he visited the holy cities of Mecca and Medina multiple times to perform the hajj, sometimes travelling there on foot, and othertimes on horseback. During this long period of travel, which apparently lasted until the year 1259 AD, Saadi met with many important Sufi mystics and benefited greatly from their teachings. These mystics included Suhrawardi, Sheikh Abdol-Qāder Gilāni, and Sheikh Safieddin Ardabili. It is also mentioned in Saadi’s notes that he met with Rumi while travelling in Anatolia and he met with Amir Khusrow Dehlavi while travelling in India.
Upon returning to Shiraz from his travels, he spent the rest of his life in apparent seclusion and worship, and set his mind to his writing. His book the Bustān can be considered as a summary of the experiences and lessons he gleaned from his travels around the world. Despite his time travelling, he ultimately felt the closest affinity with his homeland, especially his home city of Shiraz, as highlighted in the following excerpt:
در اقصای عالم بگشتم بسی / به سر بردم ایام با هر کسی
تمتّع زهر گوشهای یافتم / زهر خرمنی خوشهای یافتم
چو پاکان شیراز خاکی نهاد / ندیدم که رحمت بر این خاک باد
[…]
به روز همایون و سال سفید / به تاریخ فرّخ میان دو عید
و ششصد قرون بود پنجاه و پنج / که پردرّ شد این نامبردار گنج
‘I have travelled to all ends of the globe,
Passed my days speaking with many people,
I’ve gained pleasure from many a corner,
And obtained corn-ears from many a harvest,
Yet I met none gracing this earth,
Who equals the pious devout men of Shiraz,
[…]
In a prosperous year, on a fortunate day,
On a magnificent date that lay between two eids,
In the year six hundred and fifty five hejri [1259 AD],
This famous treasury became full of its pearls.’
(Excerpt from the beginning of the Bustān)
Upon his return to Iran in the year 1257 AD, Saadi was able to take advantage of a period of relative calm in what was known to be a tumultuous time in Iranian history. He spent this time compiling his work, many of which were named in honour of the Salghurid rulers, due to the obvious closeness and respect he had for them. This period of stability was thanks to the ruling Salghurid dynasty who were prospering and able to patronise artists and writers such as Saadi. He was living relatively comfortably in Shiraz during this time, which allowed him to focus his attention on exploring the states of درونی daruni ‘the internal’ and بیرونی biruni ‘the external’. He spent his remaining time consulting with other scholars, polymaths and mystics, and on worship and giving to charity, which he continued to do until the end of his life.
According to historians, Saadi left this physical earth in the year 1291 AD. He was laid to rest in his home city of Shiraz, and his mausoleum has become a place of pilgrimage for many. Historians have not reached a consensus on exactly how old Saadi was when he died, but it is thought by most that he had a lifespan of about 82 years.
The work of Saadi
His body of work includes:
1. Saadi’s first work to be completed was the بوستان Bustān or سعدینامه Sa’adi-nāme, which is composed of around 4000 verses and was completed in the year 1257 AD, before his return to the city of Shiraz. The Bustān has been edited and embellished many times over the centuries, and includes 10 chapters that are mostly pertaining to moral, social, and religious issues. Each of the chapters is named after a particular key theme in the following order: 1) باب عدل bāb-e adl ‘Chapter of Justice’; 2) باب احسان bāb-e ehsān ‘Chapter of Kindness’; 3) باب عشق bāb-e eshq ‘Chapter of Love’; 4) باب تواضع bāb-e tavāzo’ ‘Chapter of Humility’; 5) باب رضا bāb-e rezā ‘Chapter of Satisfaction’; 6) باب قناعت bāb-e qanā’at ‘Chapter of Contentment’; 7) باب تربیت bāb-e tarbiyat ‘Chapter of Education’; 8) باب شکر bāb-e shokr ‘Chapter of Gratitude’; 9) باب توبه bāb-e towbe ‘Chapter of Repentence’; 10) باب مناجات bāb-e monājāt ‘Chapter of Prayer’.
2. Various قصائد qasā’ed ‘odes’ composed in Arabic, both long and short, which proves his fluency in the Arabic language.
3. Various قصائد qasā’ed ‘odes’ composed in Persian, which include laments at the passing of time, descriptions of the natural word, sermons, advice, and praise for God, the prophet Muhammad, as well as his opinions on topics such as trust, punishment, and his criticisms of the world around him.
4. Several ترجیعات tarji’āt ‘rhyming stanzas’.
5. مُلمّعات molamma’āt ‘bilingual poems which switch between Arabic and Persian line to line’.
6. Various غزلیات ghazaliyāt ‘sonnets’ which he divided into four parts: 1) طیّبات tayyibāt ‘sweet fragrances’; 2) بدایع badāye’ ‘novelties’; 3) خواتیم khavātim ‘conclusions’ 4) a collection of older sonnets.
7. The صاحبیه Sāhebiyye, a collection of verses in Arabic and Persian, written in honour of the scholar صاحب دیوان جوینی Sāheb Divān-e Joveyni.
8. Several رباعیات rubā’iyyāt ‘quatrains’ discussing various different topics.
9. Single lines of poetry discussing themes of morality.
In summary, there have been many studies on the work of this prodigious poet, certainly too many to list here. However the کلّیات سعدی kolliyāt-e Sa’adi ‘Complete Works of Saadi’ by Mohammad Ali Foroughi is worthy of a special mention for being amongst the best resources for studying Saadi in the Persian language. In terms of Saadi’s influence on the world, it is clear that he directly influenced Hafez, as well as Goethe and Dante further to the West.
Just as the secret of Hafez’s poetry lies in its unchangeable melody and its brilliant wordplay, the eternal secret of Saadi’s work lies in its inimitable simplicity.
Written by Shahrokh Pirnia
Edited and translated by Sam Styan
Click on the links below to explore select excerpts of Saadi’s work, organised according to his most famous published work and poetic style: